هنری

چگونه می‌توان زیبایی را درک کرد؟

چگونه میتوان زیبایی را درک کرد؟

تناسب 

زیبایی مهمترین ویژگی در هنر به شمار میآید تا جایی که برخی نگرهها، زیبایی را شرط لازم برای اثر هنری و ارزش اصلی آن در نظر میگیرند. اما سوالی که ایجاد میشود این است که زیبایی چیست؟ و چگونه میتوان زیبایی را درک کرد و تشخیص داد؟ نخستین چیزی که ممکن است توجهمان را جلب کند تنوع بسیار زیاد اشیاء زیباست. آیا میتوان در همه این اشیاء زیبا عنصری مشترک یافت که ما را به سمت درک زیبایی رهنمون کند؟ احتمالا یافتن وجه مشترک برای زیبایی در میان اشیاء زیبا، کاری دشوار باشد اما میتوان برخی اصول و ویژگیها را به عنوان راهنمای شناخت زیبایی در نظر گرفت. اصول زیبایی آن دسته  از خصوصیات شیء قلمداد میشود که لازم یا کافی هستند تا چیزی را زیبا بدانیم. تناسب از مهمترین اصول زیبایی است و درک آن کلید درک زیبایی به شمار می آید. آگوستین قدیس، فیلسوف قرن پنجم میلادی مینویسد: «بر اثر تناسب است که اشیاء زیبا، دلپذیرند»(هنفلینگ،63:1377).

 

جمله کلیدی: تناسب مهمترین اصل زیبایی است و درک آن کلید درک زیبایی به شمار می آید.

تناسب: اصل زیبایی

تناسب رابطة نسبی و قیاسی میان اجزای یک اثر با یکدیگر و با تمامی اثر است. این نسبتها ممکن است در نظر اول به چشم بیننده نیاید اما نوعی نظم بصری ایجاد میکند که با تجربیات مکرّر میتوان آن را تشخیص داد (انصاری و همکاران، 1390: 47). در قرن هفدهم، ارل آوشفتز بوری مینویسد: تناسبهای حقیقی دارای «زیبایی طبیعیاند و چشم، همین که شیء در برابرش قرار گرفت، آنها را کشف میکند»(هنفلینگ،63:1377).

تناسب در اثر هنری عبارت است از تناسب میان اجزاء با یکدیگر و همچنین تناسب میان هر یک از اجزاء با کل.(پاکباز،170:1390). در هر اثر هنری دیداری اجزاء و مولفههای بصری مختلفی وجود دارد. شکل، رنگ، نقطه، خط، بافت واز جمله مهمترین عناصر بصری به شمار میآیند. این اجزاء در ارتباط با هم در اثر هنری، یک کل بصری و زیباییشناختی را میسازند. تناسب عبارت است از نحوه ارتباط این اجزاء با یکدیگر و همچنین نحوه ارتباط هر جزء با کل. اگر این روابط نوعی نظم، وحدت و هماهنگی را ایجاد کند، تناسب شکل گرفته است. تناسب صحیح اجزاء، نظم و هماهنگی میان اجزاء بوجود میآورد که چشم نواز است و همین امر موجد زیبایی اثر هنری میشود. بنابراین برقراری تناسب در اثر هنری به معنای ایجاد احساس نظم بین اجزای یک ترکیب بصری است. سقراط در مورد هنرمند میگوید او«تک تک اجزاء را سر جای مقررش قرار میدهد و هر جزء را با جزء دیگر هماهنگ و متناسب میکند و آن گاه از تلفیق کلیه اجزاء اثری منظم و هماهنگ و زیبا پدید میآورد.»(افلاطون، 1390)

جمله کلیدی: هنرمند تک تک اجزاء را سر جای مقررش قرار میدهد و هر جزء را با جزء دیگر هماهنگ و متناسب میکند و آن گاه از تلفیق کلیه اجزاء اثری منظم و هماهنگ و زیبا پدید میآورد.

 

 

تناسب طلایی

ایجاد تناسب در اثر، توسط هنرمند، یا به صورت شهودی صورت میگیرد یا با استفاده از قواعد و قوانین ریاضی. قواعد و نظامهای ایجاد تناسبات در هنرها متنوع هستند اما ازجمله شناختهشدهترین آنها نزد هنرمندان، نظام تناسبات طلایی است که با نامهای نسبت طلایی، تقسیمات طلایی، نسبت الهی و تقسیمات الهی نیز شناخته میشود. «قانون (تناسبات طلایی) در قرن سوم قبل از میلاد، توسط اقلیدس فیلسوف و ریاضیدان برجسته یونانی کشف شد» (انصاری و همکاران، 1390: 48). این تناسب با روشهای مختلف مستطیل طلایی، مارپیچ طلایی، دنبالة فیبوناچی، مثلث خیامپاسکال و غیره به دست میآید (بلیلان و حسنپور لمر، 1398: 45)..

ایده تناسب طلایی مهمترین ویژگی اثر زیبا در نظر گرفته میشود. تناسب طلایی مبتنی بر ریاضیات و عدد طلایی است. عدد طلایی بر اساس نوعی رابطه ویژه بین دو جزء بوجود میآید. از لحاظ هندسی نسبت طلایی، نسبت میان دو رابطه است به گونهای که نسبت قسمت کوچکتر به قسمت بزرگتر مساوی نسبت قسمت بزرگتر به کل باشد. این نسبت میتواند در یک پارهخط یا یک تصویر مسطح (به صورت مستطیل طلایی) برقرار گردد. مثلا وقتی این دو جزء اندازه طول باشند، نسبت مجموع دو طول تقسیم بر اندازه یک طول برابر است با نسبت طول اول به طول دوم. به بیان دیگر، مجموعه ابعاد را میتوان بر مبنای اندازه یک بعد به نسبت مساوی تقسیم کرد و در این حالت، نسبت طلایی مبنای کل ترکیب بندی اثر میشود. نوع دیگری از تناسب طلایی با استفاده از دنباله فیبوناچی به دست میآید و بر اساس آن نوعی مارپیچ لگاریتمی حاصل میشود. بسیاری از هنرمندان در هنگام طراحی اثر هنری و اجزای آن از این نوع تناسب بهره میجویند.

 

تناسب طلایی در نقاشی مونالیزا، لئوناردو داوینچی

شناخت زیبایی 

میتوان شش تعریف مختلف برای زیبایی در نظر گرفت: هماهنگی، سودمندی، حقیقت، لذت و سلیقه. «به لحاظ تاریخی، هماهنگی یا ایجاد وحدت میان اجزاء برای رسیدن به نوعی تناسب مهمترین معیار تعریف زیبایی بوده است.»(سوانه،99:1388). تناسب نخستین تعریف زیبایی است که از دل تاریخ تا امروز مهمترین اصل ایجاد زیبایی در آثار هنری به شمار میآید. تناسب ویژگیای است که سبب میشود آثار به چشم ما خوشایند بیایند و ایجاد لذت کنند. بیشتر افراد با اولین نگاه تناسب را درمییابند و زیبایی را درک میکنند. تناسب، حلقه اتصال ما با زیبایی و هنر است.

 

جمله کلیدی: تناسب، حلقه اتصال ما با زیبایی و هنر است.

منابع:

افلاطون(1384)،دوره آثار(4جلد)، ترجمه محمد حسن لطیفی، تهران: انتشارات خوارزمی.

انصاری، مجتبی و همکاران. (1390). «تحقیقی پیرامون سیر تاریخی سیستمهای تنظیم تناسبات در معماری با تأکید بر ملاحضات کاربردی و زیباشناسی». کتاب ماه هنر. (شمارة 151)، 57-46.

بلیلان، لیدا، و سعید حسنپورلمر. «الگوهای هندسی و تناسبات طلایی، زبان مشترک معماری و هنر در روستای تاریخی ابیانه». معماری اقلیم گرم و خشک. سال هفتم، (شمارة 9)، 68-45.

پاکباز، رویین(1390) دایرهالمعارف هنر، تهران: نشر فرهنگ معاصر.

سوانه، پیر(1388)مبانی زیباییشناسی، ترجمه محمدرضا ابوالقاسمی، تهران: نشر ماهی.

هنفلینگ، اسوالد(1377)چیستی هنر، ترجمه علی رامین، تهران: نشر هرمس.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *